ماخستگی راخسته کردیم
به نام خدای آرامش
پروردگارا خودراتقدیم تو میدارم
بامن کن وازمن سازآنچه خوداراده کنی
ازاسارت نفس رهایم کن تاپیروزی برآنهاشاهدی باشدبرای
کسانی که باقدرت تودرراه تووباعشق تویاریشان خواهم کرد
باشدکه همیشه براراده توگردن نهم
دوست دارم تجربه های شخصی که اساس وپایه زندگی امروزم هست را بگم شایدبرای کسی بدردبخورباشه
به نام خدای آرامش
پروردگارا خودراتقدیم تو میدارم
بامن کن وازمن سازآنچه خوداراده کنی
ازاسارت نفس رهایم کن تاپیروزی برآنهاشاهدی باشدبرای
کسانی که باقدرت تودرراه تووباعشق تویاریشان خواهم کرد
باشدکه همیشه براراده توگردن نهم
فصل عاشقی تموم شد
بروای دوست برو
بروای دخترپالان محبت بردوش/دیده بردیده ی من مفکن ونازم مفروش
من دگرسیرم وسیر،سیرازاین عشق دوپهلوی توپست/تف برآن دامن پستی که تورا پروردست
کم بگو،جاه توکو،مال توکو،برده ی زر/کهنه رقاصه ی وحشی صفت زنگی خر
گرطلا نیست مرا ،تخم طلا مردم من/زاده ی رنجم وپرورده ی دامان شرف
اوگفت ورفت!!!!!!
من درکناری ایستاده بودم وناخودآگاه به حرفهایشان گوش میدادم.
دخترک غرق در افکارگذشته بود.....آنروزهایی که برایش ازهمه چیز وهمه کس حتی خانواده گذشت
صدایش کردم گفتم:دخترجان فصل عاشقی تموم شد!!!!!!!!
شایدمن هم حسی مشابه اوراسالها پیش جوردیگه ای تجربه کرده بودم.........
باصدای بلند فریادزدم...
ایمان بیاوریم به آغازفصل سرد............
توفکرکردی که من مستم
شبی درکنج میخانه گرفتم تیغ بردستم
بگفتم خالقا،یارب توفکرکردی که من مستم؟؟
کجایی تو؟چه هستی تو؟چه میخواهی توازقلبم؟
توازمستی چه میدانی،توازقلبم چه میجویی؟؟
توفرعون راخداکردی/توشیرین رازفرهادش جداکردی/
سپردی تیغ برظالم/به مظلومان جفاکردی/
به آن شیطان خونخوارت توظلم را عطاکردی
سپس گفتی مشوکافر؟؟
توفکرکردی که من مستم؟؟؟؟؟؟؟
توفکرکردی که من مستم
شبی درکنج میخانه گرفتم تیغ بردستم
بگفتم خالقا،یارب توفکرکردی که من مستم؟؟
کجایی تو؟چه هستی تو؟چه میخواهی توازقلبم؟
توازمستی چه میدانی،توازقلبم چه میجویی؟؟
توفرعون راخداکردی/توشیرین رازفرهادش جداکردی/
سپردی تیغ برظالم/به مظلومان جفاکردی/
به آن شیطان خونخوارت توظلم را عطاکردی
سپس گفتی مشوکافر؟؟
توفکرکردی که من مستم؟؟؟؟؟؟؟