پدر به پسرگفت....

پدر دستش راگذاشت روشانه پسرش وازپسرش پرسید:

توقویتری یا من؟     پسرگفت: من.....

پدربادلشکستگی به یاد همه ی زحمتهایی که کشیده بود، دستش راازشانه پسربرداشت و...

دوباره پرسید:توقیتری یامن؟

پسرگفت:شما.....پدرگفت چرانظرت عوض شد؟

گفت:وقتی دستت رو شانه ام بود حس میکردم دنیا پشتمه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلامتی همه پدرایی که هستن وشادی همه پدرایی که رفتن، درود وصلوات